ویلیام هاروی که بود؟

پزشک انگلیسی

ویلیام هاروی که بود؟

ویلیام هاروی (متولد 1 آوریل 1578، فولکستون، کنت، انگلستان – درگذشت 3 ژوئن 1657، لندن)، پزشک انگلیسی که اولین کسی بود که گردش کامل خون را در بدن انسان تشخیص داد و آزمایش‌ها و استدلال‌هایی را ارائه کرد و از ایده اش بسیار حمایت شد. برای خواندن ادامه مقاله با مجله علمی آندرومدامگ همراه باشید.

آموزش و انتصاب به عنوان مدرس Lumleian

هاروی هفت برادر و دو خواهر داشت و پدرش توماس هاروی کشاورز و زمیندار بود. هاروی از 1588 تا 1593 در مدرسه شاه در کانتربری، کنت تحصیل کرد و از سال 1593 تا 1599 در کالج گونویل و کایوس کمبریج به تحصیل در رشته هنر و پزشکی پرداخت. او تحصیلات خود را در دانشگاه پادوآ، دانشکده پزشکی پیشرو اروپا ادامه داد او شاگرد آناتومیست و جراح ایتالیایی هیرونیموس فابریسیوس شد که تأثیر قابل توجهی بر هاروی داشت. همچنین به احتمال زیاد هاروی توسط فیلسوف ایتالیایی، سزار کرمونینی، یکی از پیروان برجسته ارسطو، آموزش دیده است.

 

هاروی در 25 آوریل 1602 دکترای خود را از پادوا گرفت و سپس به انگلستان بازگشت تا به عنوان پزشک کار کند. در سال 1604 با الیزابت براون، دختر لانسلوت براون، پزشک لندنی، که به عنوان پزشک جیمز اول، پادشاه انگلستان و اسکاتلند، ازدواج کرد. به نظر می رسد هاروی و همسرش در کنار هم خوشبخت بوده اند و هاروی در وصیت نامه خود از او به عنوان “همسر عزیز و مهربان و خوب من” یاد کرده است. با این حال آنها فرزندی نداشتند. هاروی از سال 1607 عضو کالج سلطنتی پزشکان لندن بود و تا پایان عمر در این جامعه فعال بود. در سال 1615 او به عنوان مدرس جراحی لوملی در کالج سلطنتی منصوب شد، این سمت را تا سال 1656 حفظ کرد. در سال 1609 او به عنوان پزشک در بیمارستان سنت بارتولومئو منصوب شد، این سمت را تا سال 1643 حفظ کرد، زمانی که مقامات پارلمانی در لندن او را جایگزین کردند، و هاروی از حامیان سرسخت سلطنت بود.

طبیب برای شاه

هاروی در سال 1618 به عنوان پزشک جیمز اول منصوب شد و پس از به سلطنت رسیدن چارلز در سال 1625، به عنوان پزشک چارلز اول به کارش ادامه داد. هاروی در این دوره تمرین قابل توجهی ایجاد کرد که به بسیاری از افراد مهم از جمله نویسنده و فیلسوف سر فرانسیس بیکن توجه می کرد. در سال 1625، هاروی گروه پزشکانی را که در آخرین بیماری جیمز حضور داشتند، رهبری کرد و شاهد مهمی در محاکمه جورج ویلیرز، دوک باکینگهام بود که متهم به مسموم کردن پادشاه بود. هاروی توسط چارلز اول به خاطر مراقبت از جیمز پاداش دریافت کرد. به نظر می رسد چارلز و هاروی از یک رابطه دوستانه لذت برده اند، هاروی اجازه داشت روی گله سلطنتی گوزن آزمایش کند و موارد پزشکی جالبی را به پادشاه ارائه دهد.

هاروی در طول شکار جادوگران اروپایی زندگی می کرد. او در یکی از این پرونده ها در سال 1634 شرکت داشت و مجبور شد چهار زن را که متهم به جادوگری بودند مورد بررسی قرار دهد. در زمانی که اعتقاد به جادوگران امری عادی بود و انکار وجود آنها بدعت بود، تفسیر هر گونه رفتار مشکوک یا علامت گذاری روی بدن به عنوان مدرک مثبت جادوگری بسیار آسان بود. به اعتبار هاروی است که او با ذهنی باز با این پرونده برخورد کرد و مایل بود توضیحات علمی شواهدی را که ادعا می‌شد نشان دهنده جادوگری بود، در نظر بگیرد. جادوگران براساس ادعایی که داشتند بی گناه بودند.

 

 

در سال 1636 هاروی به عنوان دکتر برای یک مأموریت دیپلماتیک که برای دیدن امپراتور روم ، فردیناند دوم فرستاده شده بود، عمل کرد. این شامل نزدیک به یک سال سفر در سراسر اروپا بود. او با استاد مشهور آلمانی پزشکی کاسپر هافمن در نورنبرگ ملاقات کرد و سعی کرد گردش خون را به او نشان دهد. هاروی همچنین علاقه زیادی به فلسفه، ادبیات و هنر داشت. در طول مأموریت دیپلماتیک سال 1636 او از ایتالیا دیدن کرد تا به دنبال نقاشی برای مجموعه سلطنتی باشد. او با رابرت فلود، پزشک و فیلسوف مهم انگلیسی که علاقه اصلی او به جادوی طبیعی بود، و توماس هابز، فیلسوف  توانست با او ارتباط بگیرد. او همچنین با جان اوبری، زندگی‌نامه‌نویس قرن هفدهم، که شرحی از هاروی در دست‌نوشته‌اش «زندگی‌های مختصر» ارائه کرده بود، آشنا بود.

هاروی به پادشاه انگلستان متعهد بود. او شاه را در لشکرکشی های اسکاتلند در سال های 1639، 1640 و 1641 دنبال کرد، از سال 1642 تا 1646 در طول جنگ های داخلی انگلیس با او بود و حتی در نبرد اجهیل در سال 1642 نیز حضور داشت.

دوران بعدی او

در اواخر عمر هاروی، او از نقرس، سنگ کلیه و بی خوابی رنج می برد. در سال 1651، پس از انتشار آخرین اثر خود، Exercitationes de Generatione Animalium (تمرین‌هایی در مورد نسل حیوانات)،  مواردی را بیان نمود .در 3 ژوئن 1657 در سن 79 سالگی بر اثر سکته درگذشت.

 

 

یکی از بدترین شکست‌هایی که هاروی تجربه کرد مربوط به از دست دادن تعداد زیادی از آثار مکتوب بود که در سال 1642 توسط نیروهای پارلمانی خانه او در وایت هال غارت شد. تحقیقات، تا “بزرگترین مصلوب شدن” او در زندگی خود باشد. او همچنین یادداشت های مربوط به بیماران، معاینات پس از مرگ و تشریح حیوانات را از دست داد. مطالب بیشتری در آتش سوزی بزرگ لندن در سال 1666 از بین رفت، که کتابخانه ای را که هاروی به تأسیس آن در کالج سلطنتی پزشکان کمک کرد، فرا گرفت.

کار کلیدی هاروی Exercitatio Anatomica de Motu Cordis et Sanguinis in Animalibus (تمرین تشریحی در مورد حرکت قلب و خون در حیوانات) بود که در سال 1628 منتشر شد و در سال 1653 نسخه انگلیسی آن منتشر شد. بزرگترین دستاورد هاروی تشخیص این بود که خون به سرعت جریان دارد. در اطراف بدن انسان، از طریق یک سیستم واحد از شریان ها و وریدها پمپ می شود و این فرضیه را با آزمایش ها و استدلال ها تأیید می کند. هم در سنت اروپایی (توسط سروتوس پزشک اسپانیایی قرن شانزدهم) و هم در سنت اسلامی (توسط پزشک مسلمان قرن سیزدهم ابن النفیس) پیشنهادهایی درباره «گردش کمتر» وجود داشت که به موجب آن خون از قلب به ریه ها و پشت، بدون گردش در سراسر بدن در حرکت است.

 

قبل از هاروی، اعتقاد بر این بود که دو سیستم خونی مجزا در بدن وجود دارد. یکی خون ارغوانی و “مغذی” را حمل می کرد و از رگ ها برای توزیع تغذیه از کبد به بقیه بدن استفاده می کرد. دیگری خون قرمز مایل به قرمز، بخش “حیاتی” (یا “حیاتی”) را حمل می کرد و از شریان ها برای توزیع یک اصل حیات بخش از ریه ها استفاده می کرد. امروزه این سیستم های خونی به عنوان خون بدون اکسیژن و خون اکسیژن دار شناخته می شوند. با این حال، در آن زمان، تأثیر اکسیژن بر خون درک نشده بود. علاوه بر این، تصور نمی‌شد که خون در اطراف بدن گردش می‌کند – اعتقاد بر این بود که بدن با همان سرعتی که تولید می‌شود مصرف می‌کند. مویرگ ها، عروق کوچکی که شریان ها و سیاهرگ ها را به هم متصل می کنند، در آن زمان ناشناخته بودند و وجود آنها تا اواخر قرن هفدهم، پس از هاروی، زمانی که میکروسکوپ اختراع شد، تأیید نشد.

 

هاروی ادعا کرد که با در نظر گرفتن دریچه های وریدی به کشف گردش خون منجر شد. مشخص بود که در داخل وریدها فلپ‌های کوچکی وجود دارد که اجازه عبور آزادانه خون را در یک جهت می‌دهد اما به شدت جریان خون را در جهت مخالف مهار می‌کند. تصور می‌شد که این فلپ‌ها از تجمع خون تحت تأثیر گرانش جلوگیری می‌کنند، اما هاروی توانست نشان دهد که تمام این فلپ‌ها جهت قلب هستند. به عنوان مثال، او نشان داد که در ورید گردنی آنها رو به پایین هستند و مانع از جریان خون دور از قلب می‌شوند، به جای اینکه به سمت بالا بروند و از تجمع به دلیل گرانش جلوگیری می‌کنند.

آزمایش اصلی هاروی مربوط به میزان جریان خون در قلب بود. او تخمین هایی از حجم بطن ها، میزان کارایی آنها در دفع خون و تعداد ضربان قلب در دقیقه انجام داد. او حتی با تخمین‌های محافظه‌کارانه توانست نشان دهد که خون بیشتری از قلب می‌گذرد که بر اساس درک فعلی جریان خون در آن زمان می‌توان به حساب آورد. مقادیر هاروی نشان داد که قلب 0.5-1 لیتر خون در دقیقه پمپاژ می کند (مقادیر مدرن حدود 4 لیتر در دقیقه در حالت استراحت و 25 لیتر در دقیقه در هنگام ورزش است). بدن انسان حدود 5 لیتر خون دارد. بدن به سادگی نمی تواند آن مقدار خون را به این سرعت تولید یا مصرف کند. بنابراین، خون باید به گردش در می آمد.

 

همچنین مهم است که هاروی ماهیت ضربان قلب را بررسی کرد. قبل از هاروی تصور می شد که فاز فعال ضربان قلب، زمانی که ماهیچه ها منقبض می شوند، زمانی است که قلب حجم داخلی خود را افزایش می دهد. بنابراین حرکت فعال قلب این بود که خون را به درون خود بکشد. هاروی ضربان قلب را در بسیاری از حیوانات مشاهده کرد – به ویژه در حیوانات خونسرد و حیواناتی که در آستانه مرگ بودند، زیرا ضربان قلب آنها کند بود. او به این نتیجه رسید که فاز فعال ضربان قلب، زمانی که ماهیچه ها منقبض می شوند، زمانی است که قلب حجم داخلی خود را کاهش می دهد و خون با نیروی قابل توجهی از قلب خارج می شود.

 

وسوسه انگیز است که هاروی را با آزمایش کمی و مدل قلبش به عنوان یک پمپ، به عنوان فردی که از ایده های جدید ریاضی و مکانیکی قرن هفدهم حمایت کرده یا از آنها الهام گرفته است، که نقش مهمی در انقلاب علمی جهان ایفا کرده است، وسوسه انگیز است. زمان. با این حال، در اینجا نیاز به احتیاط قابل توجهی وجود دارد. هاروی جریان خون را کمیت کرد، اما کمیت او بسیار تقریبی است، و او عمداً از دست کم‌گرفتن‌ها برای پیشبرد پرونده‌اش استفاده کرد. این بسیار متفاوت از کمی سازی دقیق است که منجر به قوانین ریاضی شخصی مانند گالیله می شود. مهم این بود که هاروی قلب را به عنوان یک پمپ می دید، اما او آن را به عنوان یک پمپ ارگانیک می دید نه به عنوان یک پمپ مکانیکی. او همچنین خون را دارای نیروی حیاتی غیرقابل تقلیل برای خود تفسیر کرد. هاروی عمیقاً و به شدت با فلسفه مکانیکی ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی رنه دکارت و همچنین با هرگونه تصور مکانیکی صرف از بدن انسان مخالف بود.

نظریه گردش خون هاروی مورد مخالفت پزشکان محافظه کار قرار گرفت، اما در زمان مرگ او به خوبی ثابت شد. این احتمال وجود دارد که هاروی در واقع در حدود سال‌های 1618-1918 گردش خود را کشف کرده باشد. چنین تغییر عمده ای در تفکر در مورد بدن باید به خوبی توسط آزمایش و استدلال پشتیبانی شود تا از تمسخر و اخراج فوری جلوگیری شود. از این رو تأخیر قبل از انتشار اثر اصلی او. در سال 1649 هاروی Exercitationes Duae Anatomicae de Circulatione Sanguinis، ad Joannem Riolanem، Filium, Parisiensem (دو تمرین تشریحی در مورد گردش خون) را در پاسخ به انتقاد از نظریه گردش خون توسط آناتومیست فرانسوی ژان ریولان منتشر کرد.

 

هاروی بسیار تحت تأثیر عقاید ارسطو فیلسوف یونانی و سنت جادوی طبیعی رنسانس بود. قیاس کلیدی او برای گردش خون، قیاس ماکرو کیهان/جهان کوچک با سیستم آب و هوا بود. یک قیاس جهان کلان/جهان کوچک شباهت هایی را بین یک سیستم کوچک و یک سیستم بزرگ می بیند. بنابراین، می توان گفت که منظومه شمسی یک کیهان کلان و اتم یک عالم کوچک است.

 

هاروی بیشتر بخش آخر کار خود را صرف کار بر روی ماهیت تولید مثل در حیوانات کرد. او روی جوجه‌ها به عنوان نمونه‌ای از تولید مثل تخم‌زا کار کرد، که در آن رشد جنینی در تخم‌هایی که خارج از بدن مادر از تخم بیرون می‌آیند، و روی گوزن‌ها به‌عنوان نمونه‌ای از تولیدمثل زنده‌زا، که در آن رشد جنینی در بدن مادر اتفاق می‌افتد و منجر به تولد زنده می‌شود، کار کرد.  کار هاروی در این زمینه جزئیات رصدی فراوانی را ایجاد کرد. در آن زمان، تولید مثل به خوبی درک نشده بود و هاروی به بررسی مسائل مربوط به نقش اسپرم و خون قاعدگی در تشکیل جنین پرداخت. مشاهدات او عالی بود، اما چنین مسائلی بدون استفاده از میکروسکوپ به درستی حل نمی شد.

مطالبی که ممکن است به آن علاقه داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.