توماس ادیسون که بود و چه کرد؟
مخترع
توماس ادیسون، به طور کامل توماس آلوا ادیسون، (متولد 11 فوریه 1847، میلان، اوهایو، ایالات متحده – درگذشته 18 اکتبر 1931، وست اورنج، نیوجرسی)، مخترع آمریکایی که به تنهایی یا به طور مشترک، رکورد جهانی 1093 ثبت اختراع را داشت. برای خواندن ادامه مقاله با مجله علمی آندرومدامگ همراه باشید.
علاوه بر این، او اولین آزمایشگاه تحقیقات صنعتی جهان را ایجاد کرد.
ادیسون مخترع اصلی آمریکایی در دوران نبوغ یانکی بود. او کار خود را در سال 1863، در نوجوانی صنعت تلگراف آغاز کرد، زمانی که عملا تنها منبع الکتریسیته، باتریهای اولیه بودند که جریان ولتاژ پایین را تولید میکردند. قبل از مرگ، در سال 1931، او نقش مهمی در معرفی عصر مدرن برق ایفا کرده بود. از آزمایشگاهها و کارگاههای او گرامافون، فرستنده دکمهای کربنی برای بلندگوی تلفن و میکروفون، لامپ رشتهای، مولد انقلابی با کارایی بیسابقه، اولین سیستم تجاری برق و برق، یک راهآهن الکتریکی آزمایشی، و عناصر کلیدی دستگاه تصویر متحرک و همچنین مجموعه ای از اختراعات دیگر.
ادیسون هفتمین و آخرین فرزند – چهارمین بازمانده – ساموئل ادیسون جونیور و نانسی الیوت ادیسون بود. او در سنین پایین دچار مشکلات شنوایی شد، که به طور مختلف نسبت داده شده است، اما به احتمال زیاد به دلیل تمایل خانوادگی به ماستوئیدیت بود. علت هر چه بود، ناشنوایی ادیسون به شدت بر رفتار و حرفه او تأثیر گذاشت و انگیزه بسیاری از اختراعات او را فراهم کرد.
در سال 1854 ساموئل ادیسون نگهبان فانوس دریایی و نجار در پست نظامی فورت گراتیوت در نزدیکی پورت هورون، میشیگان شد، جایی که خانواده در یک خانه بزرگ زندگی می کردند. آلوا، به عنوان مخترع تا زمان ازدواج دومش شناخته می شد، در آنجا وارد مدرسه شد و به مدت پنج سال به طور پراکنده تحصیل کرد. او تخیل و کنجکاو بود، اما از آنجایی که بسیاری از آموزش ها به صورت ذکر شده بود و او در شنیدن مشکل داشت، حوصله اش سر رفته بود و به او برچسب نامناسب می زدند. برای جبران، او به یک خواننده مشتاق و همه چیز خوار تبدیل شد. عدم تحصیل رسمی ادیسون غیرعادی نبود. در زمان جنگ داخلی، متوسط آمریکاییها در مجموع 434 روز به مدرسه رفته بودند که طبق استانداردهای امروزی کمی بیش از دو سال در مدرسه بودند.
در سال 1859 ادیسون مدرسه را ترک کرد و به عنوان یک پسر قطار در راه آهن بین دیترویت و پورت هورون شروع به کار کرد. چهار سال قبل از آن، میشیگان مرکزی کاربرد تجاری تلگراف را با استفاده از آن برای کنترل حرکت قطارهای خود آغاز کرده بود و جنگ داخلی گسترش گسترده حمل و نقل و ارتباطات را به همراه داشت. ادیسون از این فرصت برای یادگیری تلگراف استفاده کرد و در سال 1863 شاگرد تلگراف شد.
پیامهای دریافتشده در تلگراف مورس اولیه بهصورت مجموعهای از نقطهها و خط تیرهها روی نوار کاغذی که رمزگشایی و خوانده میشد، حک میشد، بنابراین ناشنوایی جزئی ادیسون هیچ نقصی نداشت. گیرندهها به طور فزایندهای به یک کلید صدا مجهز میشدند، با این حال، تلگرافکنندگان را قادر میکرد تا پیامها را با کلیک «خواندن» کنند. تبدیل تلگراف به یک هنر شنیداری ادیسون را در طول شش سال کار خود به عنوان یک تلگراف دوره گرد در غرب میانه، جنوب، کانادا و نیوانگلند بیشتر و بیشتر در معرض آسیب قرار داد. او که سرشار از نبوغ و بصیرت بود، بیشتر انرژی خود را صرف بهبود تجهیزات و اختراع وسایلی کرد تا برخی از کارهایی را که محدودیتهای فیزیکی او دشوار میکرد، تسهیل کند. در ژانویه 1869 او با یک تلگراف دوبلکس (دستگاهی که قادر به انتقال دو پیام به طور همزمان روی یک سیم بود) و یک چاپگر که سیگنالهای الکتریکی را به حروف تبدیل میکرد، به اندازهای پیشرفت کرد که تلگراف را برای اختراع و کارآفرینی تمام وقت کنار گذاشت.
ادیسون به شهر نیویورک نقل مکان کرد، جایی که در ابتدا با فرانک ال. پوپ، کارشناس برجسته برق، برای تولید چاپگر سهام جهانی ادیسون و سایر تلگراف های چاپی وارد همکاری شد. بین سالهای 1870 و 1875 او در نیوآرک، نیوجرسی کار میکرد و در شراکتها و معاملات پیچیده در صنعت تلگراف به شدت رقابتی و پیچیده، که تحت تسلط شرکت وسترن یونیون تلگراف بود، شرکت داشت. به عنوان یک کارآفرین مستقل، او در دسترس بالاترین قیمت پیشنهادی بود و هر دو طرف را در برابر وسط بازی کرد. در این دوره او روی بهبود سیستم تلگراف خودکار برای رقبای Western Union کار کرد. تلگراف خودکار، که پیامها را از طریق واکنش شیمیایی ایجاد شده توسط گیربکسهای الکتریکی ضبط میکرد، موفقیت تجاری محدودی داشت، اما این کار دانش ادیسون را در زمینه شیمی ارتقا داد و پایهای را برای توسعه قلم الکتریکی و میموگرافی که هر دو دستگاه مهم هستند، گذاشت. در اولین صنعت ماشین های اداری، و به طور غیر مستقیم منجر به کشف گرامافون شد. او تحت حمایت وسترن یونیون چهارگانه را ابداع کرد که میتوانست چهار پیام را به طور همزمان از طریق یک سیم مخابره کند، اما جی گولد، بارون راهآهن و سرمایهدار وال استریت، رقیب سرسخت وسترن یونیون، در دسامبر 1874 با پرداخت پول به ادیسون، چهارگانه را از چنگ شرکت تلگراف ربود. بیش از 100000 دلار به صورت نقد، اوراق قرضه و سهام، یکی از پرداخت های بزرگتر برای هر اختراع تا آن زمان. سالها دعوای قضایی به دنبال داشت.
اگرچه ادیسون یک معاملهگر تیزبین بود، اما مدیر مالی ضعیفی بود و اغلب پول را با سرعت بیشتری نسبت به درآمدش خرج میکرد و میداد. در سال 1871 او با مری استیلول 16 ساله ازدواج کرد که در امور خانه به همان اندازه که در تجارت بی خبر بود و قبل از پایان سال 1875 آنها در مشکلات مالی بودند. ادیسون برای کاهش هزینه های خود و وسوسه خرج کردن پول، پدرش را که اکنون بیوه شده بود از پورت هورون آورد تا یک آزمایشگاه و ماشین آلات 2 طبقه و نیم طبقه در محیط روستایی منلو پارک، نیوجرسی – 12 مایلی جنوب نیوآرک بسازد. – جایی که او در مارس 1876 نقل مکان کرد. دو تن از همکاران کلیدی، چارلز باتچلور و جان کروسی، همراه او بودند. Batchelor، متولد 1845 در منچستر، یک مکانیک و نقشهکش چیره دست بود که کاملاً مکمل ادیسون بود و به عنوان “گوش” او در پروژههایی مانند گرامافون و تلفن عمل کرد. او همچنین مسئول طراحی طرحهایی بود که کروسی، یک ماشینکار سوئیسی الاصل، آنها را به مدل تبدیل کرد.
ادیسون بهترین ساعات خود را در منلو پارک تجربه کرد. او در حین آزمایش بر روی یک کابل زیر آب برای تلگراف خودکار، دریافت که مقاومت الکتریکی و رسانایی کربن (که در آن زمان پلمباگو نامیده میشد) با توجه به فشاری که تحت آن قرار میگیرد، متفاوت است. این یک کشف نظری بزرگ بود که ادیسون را قادر ساخت تا یک “رله فشار” با استفاده از کربن به جای آهنرباهای معمولی برای تغییر و متعادل کردن جریان های الکتریکی ابداع کند. در فوریه 1877 ادیسون آزمایشهایی را آغاز کرد که برای تولید یک رله فشار طراحی شده بود که صدای تلفن را تقویت و بهبود میبخشد، دستگاهی که ادیسون و دیگران مطالعه کرده بودند اما الکساندر گراهام بل اولین اختراع آن بود، در سال 1876. در پایان سال 1877. ادیسون فرستنده دکمهای کربنی را ساخته بود که برای یک قرن پس از آن در بلندگوها و میکروفونهای تلفن استفاده میشد.
ادیسون موارد زیادی از جمله فرستنده کربن را در پاسخ به تقاضاهای خاص برای محصولات جدید یا بهبودها اختراع کرد. اما او همچنین دارای موهبت سرندیپی بود: هنگامی که یک پدیده غیرمنتظره مشاهده شد، از توقف کار در حال انجام و تغییر مسیر در جهت جدید تردید نکرد. اینگونه بود که در سال 1877 به اصلی ترین کشف خود یعنی گرامافون دست یافت. از آنجایی که تلفن نوعی تلگراف آکوستیک در نظر گرفته می شد، ادیسون در تابستان 1877 در تلاش بود برای آن، مانند تلگراف خودکار، دستگاهی ابداع کند که سیگنال ها را هنگام دریافت آن ها رونویسی کند، در این مثال به شکل صدای انسان، به طوری که آنها می توانند به عنوان پیام های تلگراف تحویل داده شوند. (تلفن هنوز به عنوان یک وسیله ارتباطی عمومی شخص به فرد تصور نشده بود.) برخی از محققان قبلی، به ویژه مخترع فرانسوی لئون اسکات، این نظریه را مطرح کرده بودند که هر صدا، اگر بتوان آن را به صورت گرافیکی ضبط کرد، یک شکل متمایز شبیه به کوتاه نویسی ایجاد می کند. ، یا فونوگرافی (“نوشتن صدا”)، همانطور که در آن زمان شناخته می شد. ادیسون امیدوار بود که بتواند این مفهوم را با استفاده از یک فرستنده کربنی با نوک قلم برای ایجاد اثرگذاری بر روی یک نوار کاغذ پارافین شده واقعی کند. در کمال تعجب او، فرورفتگیهای به ندرت قابل مشاهده زمانی که کاغذ زیر قلم به عقب کشیده شد، بازتولید مبهمی از صدا ایجاد کرد.
ادیسون در دسامبر 1877 از گرامافون فویل پرده برداری کرد، که نوار کاغذ را با یک استوانه پیچیده شده در فویل جایگزین کرد. در واقع، یک دانشمند برجسته فرانسوی اعلام کرد که این ابزار ترفند یک بطنشناس باهوش است. شگفتی مردم به سرعت با تحسین جهانی همراه شد. ادیسون در سرتاسر جهان مطرح شد و به او لقب جادوگر منلو پارک داده شد، اگرچه یک دهه قبل از تبدیل گرامافون از یک کنجکاوی آزمایشگاهی به یک محصول تجاری گذشت.
شاخه دیگری از آزمایشات کربن زودتر به نتیجه رسید. ساموئل لنگلی، هنری دریپر و دیگر دانشمندان آمریکایی به ابزار بسیار حساسی نیاز داشتند که بتوان از آن برای اندازهگیری تغییرات دمایی گرمای ساطع شده از تاج خورشید در طی یک خورشید گرفتگی در امتداد کوههای راکی در 29 ژوئیه 1878 استفاده کرد. برای برآورده کردن این نیازها، ادیسون یک “میکروتاسیمتر” با استفاده از یک دکمه کربن ابداع کرد. این زمانی بود که پیشرفتهای بزرگی در روشنایی قوس الکتریکی انجام میشد، و در طول سفری که ادیسون همراهی میکرد، مردان در مورد عملی بودن «تقسیم کردن» چراغهای قوس الکتریکی بحث کردند تا بتوان از برق برای روشنایی به همان شیوه استفاده کرد. با “شعله های گازی” کوچک و مجزا. به نظر می رسید مشکل اساسی این است که با جلوگیری از داغ شدن بیش از حد مشعل یا لامپ مصرف نشود. ادیسون فکر میکرد که میتواند با ساختن دستگاهی شبیه میکروتاسیمتر برای کنترل جریان، این مشکل را حل کند. او با جسارت اعلام کرد که یک چراغ الکتریکی مطمئن، ملایم و ارزان قیمت را اختراع خواهد کرد که جایگزین چراغ گاز خواهد شد.
چراغ برقی رشتهای برای 50 سال ناامیدی مخترعان بود، اما دستاوردهای گذشته ادیسون باعث احترام به پیشگویی خودپسندانه او شد. بنابراین، سندیکایی از سرمایهداران برجسته، از جمله جیپی مورگان و واندربیلتها، شرکت ادیسون الکتریک لایت را تأسیس کردند و 30000 دلار برای تحقیق و توسعه به او کمک کردند. ادیسون پیشنهاد کرد که چراغهای خود را در یک مدار موازی با تقسیم جریان وصل کند تا برخلاف چراغهای قوس الکتریکی که در مدار سری به هم متصل میشدند، خرابی یک لامپ باعث از کار افتادن کل مدار نشود. برخی از دانشمندان برجسته پیشبینی کردند که چنین مداری هرگز نمیتواند امکانپذیر باشد، اما یافتههای آنها بر اساس سیستمهایی از لامپهای با مقاومت کم – تنها نوع موفق نور الکتریکی در آن زمان – بود. با این حال ادیسون تشخیص داد که یک لامپ با مقاومت بالا به هدف او عمل می کند و شروع به جستجو برای لامپ مناسب کرد.
او از کمک فرانسیس آپتون 26 ساله، فارغ التحصیل دانشگاه پرینستون با مدرک کارشناسی ارشد در علوم برخوردار بود. آپتون، که در دسامبر 1878 به نیروی آزمایشگاهی پیوست، تخصص ریاضی و نظری را که خود ادیسون فاقد آن بود، ارائه کرد. (ادیسون بعداً فاش کرد: “در آن زمان که من روی لامپ رشته ای آزمایش می کردم، قانون اهم را نمی فهمیدم.” در موقعیت دیگری او گفت: “من اصلاً به ارقام وابسته نیستم. آزمایشی را امتحان می کنم و نتیجه را به نحوی استدلال می کنم. با روش هایی که نمی توانستم توضیح دهم.)
در تابستان 1879 ادیسون و آپتون پیشرفت کافی در یک ژنراتور داشتند – که با عمل معکوس میتوانست به عنوان یک موتور از آن استفاده شود – که ادیسون، تحت تأثیر آزمایشهای ناموفق لامپ رشتهای، به فکر ارائه یک سیستم توزیع برق برای نیرو بود، نه سبک. تا اکتبر ادیسون و کارکنانش با یک لامپ خلاء پیچیده و کنترلشده توسط رگولاتور با یک رشته پلاتین به نتایج دلگرمکنندهای دست یافتند، اما هزینه پلاتین باعث میشد نور رشتهای غیرعملی باشد. در حین آزمایش عایق سیم پلاتین، آنها دریافتند که در خلاء بسیار بهبود یافته ای که اکنون از طریق پیشرفت های انجام شده در پمپ خلاء به دست می آوردند، کربن می تواند برای مدتی بدون دستگاه نظارتی دقیق حفظ شود. ادیسون با پیشبرد کار جوزف ویلسون سوان، فیزیکدان انگلیسی، دریافت که یک رشته کربنی نور خوبی را با مقاومت بالایی که برای تقسیم بندی لازم است، فراهم می کند. پیشرفت ثابتی از اولین موفقیت در اواسط اکتبر تا تظاهرات اولیه برای حامیان شرکت ادیسون الکتریک لایت در 3 دسامبر رخ داد.
با این حال، تا تابستان 1880 بود که ادیسون تشخیص داد که الیاف کربنیزه شده بامبو ماده رضایت بخشی برای رشته است، اگرچه اولین سیستم روشنایی عملیاتی جهان در ماه آوریل بر روی کشتی بخار کلمبیا نصب شده بود. اولین سیستم رشته ای “ایزوله” (تک ساختمانی) تجاری مبتنی بر زمین در ژانویه 1881 در شرکت چاپ نیویورک هیندز و کچام قرار گرفت. در پاییز یک سیستم برق مرکزی موقت و نمایشی در پل هولبورن ویاداکت لندن نصب شد. ، همزمان با نمایشگاهی در کریستال پالاس. خود ادیسون بر نصب شبکه اصلی و نصب اولین سیستم برق مرکزی دائمی و تجاری جهان در منهتن پایین نظارت داشت که در سپتامبر 1882 به بهره برداری رسید. اگرچه سیستم های اولیه با مشکلاتی مواجه بودند و سال ها قبل از روشنایی رشته ای که با برق از برق تغذیه می شد، گذشت. ایستگاه های مرکزی هجوم قابل توجهی به روشنایی گاز کردند، کارخانه های روشنایی ایزوله برای شرکت هایی مانند هتل ها، تئاترها و فروشگاه ها رونق گرفت – همانطور که شهرت ادیسون به عنوان بزرگترین مخترع جهان نیز همینطور بود.
یکی از اکتشافات تصادفی که در آزمایشگاه منلو پارک در طول توسعه نور رشته ای انجام شد، فیزیکدان بریتانیایی J.J. تامسون 15 سال بعد الکترون را کشف کرد. در سال های 1881-1882 ویلیام جی. همر، مهندس جوانی که مسئول آزمایش کره های نور بود، به درخشش آبی اطراف قطب مثبت در یک لامپ خلاء و سیاه شدن سیم و لامپ در قطب منفی اشاره کرد. این پدیده ابتدا “سایه فانتوم همر” نامیده شد، اما زمانی که ادیسون این لامپ را در سال 1883 ثبت کرد، به “اثر ادیسون” معروف شد. دانشمندان بعداً متوجه شدند که این اثر با انتشار گرمایی الکترونها از الکترود گرم به سرد توضیح داده میشود و اساس لوله الکترونی شد و پایههای صنعت الکترونیک را پایهگذاری کرد.
زمانی که کار بر روی سیستم برق منهتن آغاز شد، ادیسون عملیات خود را از منلو پارک به شهر نیویورک منتقل کرده بود. به طور فزاینده ای، از ملک منلو پارک تنها به عنوان خانه تابستانی استفاده می شد. در آگوست 1884، همسر ادیسون، مری، که از سلامتی رو به وخامت رنج می برد و در معرض دوره هایی از اختلال روانی قرار داشت، در آنجا به دلیل «احتقان مغز»، ظاهراً یک تومور یا خونریزی، درگذشت. مرگ او و حرکت از منلو پارک تقریباً نیمه راه زندگی ادیسون را نشان می دهد.
یک مرد بیوه با سه فرزند خردسال، ادیسون، در 24 فوریه 1886، با مینا میلر 20 ساله، دختر یک تولید کننده مرفه اوهایو ازدواج کرد. او یک ملک بالای تپه در وست اورنج، نیوجرسی، برای عروس جدیدش خرید و در نزدیکی یک آزمایشگاه بزرگ و جدید ساخت که قصد داشت اولین مرکز تحقیقاتی واقعی در جهان باشد. در آنجا، او گرامافون تجاری تولید کرد، صنعت تصویربرداری متحرک را تأسیس کرد و باتری ذخیره سازی قلیایی را توسعه داد. با این وجود، ادیسون اوج دوره تولید خود را پشت سر گذاشته بود. او که یک مدیر و سازمان دهنده ضعیف بود، بهترین کار را در محیطی صمیمی و نسبتاً بدون ساختار با تعداد انگشت شماری از همکاران و دستیاران نزدیک داشت. آزمایشگاه وست اورنج برای استعدادهای او بسیار گسترده و متنوع بود. علاوه بر این، از آنجایی که بخش قابل توجهی از زمان مخترع توسط نقش صنعتی جدید او که با تجاری سازی نورهای رشته ای و گرامافون به وجود آمد، اشغال شد، پیشرفت های الکتریکی در حال عبور از حوزه ریاضیدانان و دانشمندان دانشگاهی بود. مهمتر از همه، برای بیش از یک دهه، انرژی ادیسون بر روی یک سرمایه گذاری معدنی مغناطیسی متمرکز شده بود که فاجعه بی چون و چرای حرفه او را ثابت کرد.
اولین تلاش عمده در آزمایشگاه جدید تجاری سازی گرامافون بود، سرمایه گذاری در سال 1887 پس از اینکه الکساندر گراهام بل، پسر عمویش چیچستر و چارلز تینتر گرافون را توسعه دادند – نسخه بهبود یافته دستگاه اصلی ادیسون – که به جای آن از مقوای موم دار استفاده می کرد. از فویل. دو سال بعد، ادیسون اعلام کرد که گرامافون را «به کمال رسانده است»، هرچند که این دور از واقعیت بود. در واقع، تا اواخر دهه 1890، پس از اینکه ادیسون امکانات تولید و ضبط را در مجاورت آزمایشگاه ایجاد کرد، تمام مشکلات مکانیکی برطرف شد و گرامافون به یک پیشنهاد سودآور تبدیل شد.
در این بین، ادیسون ایده محبوب کردن گرامافون را با پیوند دادن به آن در هماهنگی یک زئوتروپ در ذهن داشت، دستگاهی که توهم حرکت را به عکسهایی که پشت سر هم گرفته میشد، میداد. او این پروژه را به ویلیام کی.ال. دیکسون، کارمندی که به عکاسی علاقه داشت، در سال 1888. ادیسون و دیکسون پس از مطالعه کار عکاسان اروپایی مختلف که در تلاش برای ثبت حرکت بودند، موفق به ساخت یک دوربین کار و یک ابزار دید شدند که به ترتیب Kinetograph و Kinetograph نامیده می شدند. کینتوسکوپ همگام سازی صدا و حرکت چنین دشواری غیرقابل تحملی را ثابت کرد، اما مفهوم پیوند این دو کنار گذاشته شد و فیلم صامت متولد شد. ادیسون در سال 1893 اولین صحنه فیلمبرداری جهان را با نام مستعار “ماریا سیاه” در آزمایشگاه ساخت و سال بعد کینتوسکوپها که دارای سوراخهایی بودند که به یک نفر در یک زمان اجازه میداد تصاویر متحرک را مشاهده کنند، با موفقیت زیادی معرفی شدند. . مخترعان رقیب به زودی سیستم های پروجکشن صفحه نمایش را توسعه دادند که به تجارت کینتوسکوپ لطمه زد، بنابراین ادیسون پروژکتوری را خریداری کرد که توسط توماس آرمات ساخته شده بود و آن را به عنوان «آخرین شگفتی ادیسون، ویتاسکوپ» معرفی کرد.
یکی دیگر از مشتقات گرامافون، باتری ذخیره قلیایی بود که ادیسون شروع به توسعه آن به عنوان منبع انرژی برای گرامافون در زمانی کرد که بیشتر خانه ها هنوز فاقد برق بودند. اگرچه 20 سال قبل از رفع تمام مشکلات باتری، ادیسون تا سال 1909 تامین کننده اصلی باتری برای زیردریایی ها و وسایل نقلیه الکتریکی بود و حتی شرکتی برای تولید خودروهای برقی تشکیل داده بود. در سال 1912، هنری فورد، یکی از بزرگترین تحسینکنندگان ادیسون، از او خواست که یک باتری برای خود استارت طراحی کند، تا بنا به درخواست فورد مدل T معرفی شود. جشن پنجاهمین سالگرد نور رشته ای که برای ادیسون به یک آپوتئوزی جهانی تبدیل شد.
بیشتر موفقیت های ادیسون شامل برق یا ارتباطات بود، اما در اواخر دهه 1880 و اوایل دهه 1890 اولویت اصلی آزمایشگاه ادیسون جداکننده سنگ معدن مغناطیسی بود. ادیسون برای اولین بار روی جداکننده کار کرده بود، زمانی که به دنبال پلاتین برای استفاده در لامپ رشته ای آزمایشی بود. این دستگاه قرار بود پلاتین را از ماسه آهن دار کند. در طول دهه 1880 قیمت سنگ آهن به ارتفاعات بی سابقه ای افزایش یافت، به طوری که به نظر می رسید، اگر جداکننده بتواند آهن را از سنگ معدن های غیرقابل استفاده با عیار پایین استخراج کند، در آن صورت معادن متروکه ممکن است به طور سودآوری دوباره به تولید بازگردند. ادیسون 145 معدن قدیمی را در شرق خریداری یا به دست آورد و یک کارخانه آزمایشی بزرگ در معدن اوگدن، نزدیک اوگدنزبورگ، نیوجرسی تأسیس کرد. با این حال، او هرگز نتوانست بر مشکلات مهندسی غلبه کند یا اشکالات سیستم را برطرف کند، و هنگامی که قیمت سنگ معدن در اواسط دهه 1890 به شدت کاهش یافت، از این ایده دست کشید. در آن زمان، او تمام داراییهای خود را در شرکت جنرال الکتریک، به جز بخش کوچکی از آن، با قیمتهای بسیار پایین، منحل کرده بود و بیش از پیش از حوزه روشنایی الکتریکی جدا شده بود.
با این حال، شکست نمی تواند اشتیاق ادیسون به اختراع را ناامید کند. اگرچه هیچ یک از پروژه های بعدی او به اندازه پروژه های قبلی او موفق نبودند، او حتی در دهه 80 زندگی خود به کار ادامه داد.
محور کار ادیسون را می توان در خوشه بندی پتنت هایش دید: 389 برای نور و برق، 195 برای گرامافون، 150 برای تلگراف، 141 برای باتری های ذخیره سازی، و 34 برای تلفن. زندگی و دستاوردهای او مظهر ایده آل تحقیقات کاربردی است. او همیشه برای ضرورت اختراع می کرد، با هدف ابداع چیز جدیدی که بتواند بسازد. اصول اولیه ای که او کشف کرد از آزمایش های عملی و بدون تغییر به طور تصادفی مشتق شده بود، بنابراین مفهوم ارتدکس تحقیق ناب را که منجر به تحقیقات کاربردی می شود، معکوس کرد.
نقش ادیسون به عنوان یک اپراتور ماشینفروشی و تولیدکننده کوچک برای موفقیت او به عنوان یک مخترع بسیار مهم بود. برخلاف دیگر دانشمندان و مخترعان آن زمان که امکانات محدودی داشتند و فاقد سازمان پشتیبانی بودند، ادیسون یک مؤسسه اختراعی را اداره می کرد. او نقطه مقابل نابغه مخترع تنها بود، اگرچه ناشنوایی او انزوایی را برای او تحمیل کرد که منجر به لقاح شود. فقدان توانایی مدیریتی او به طرز عجیبی یک محرک نیز بود. او بهعنوان رئیس خود، پروژههایی را پیش برد که مردان محتاطتر از آنها دوری میکردند، سپس تمایل داشت تا ثمرات خلاقیت خود را از بین ببرد، به طوری که هم آزاد بود و هم مجبور به توسعه ایدههای جدید شد. تعداد کمی از مردان او را در مثبت بودن تفکرش برابری کرده اند. ادیسون هرگز نمیپرسید که آیا ممکن است کاری انجام شود یا خیر، فقط از چگونگی انجام آن سؤال نکرد.
حرفه ادیسون، تحقق رویای آمریکایی ثروتمند شدن از طریق سخت کوشی و هوش، او را به یک قهرمان مردمی برای هموطنانش تبدیل کرد. در خلق و خوی او یک خودخواه بی بند و بار بود، در عین حال ظالمی برای کارمندانش و سرگرم کننده ترین همراه آنها بود، به طوری که هرگز لحظه ای کسل کننده با او نبود. او کاریزماتیک بود و علاقه مند به تبلیغات بود، اما در معاشرت با مشکل مواجه بود و خانواده اش را نادیده می گرفت. شفتهای او به بهای برادری «مو بلند» نظریهپردازان، گاه دانشمندانی را که رسماً آموزش دیده بودند، وادار میکرد که او را ضد روشنفکری تحقیر کنند. با این حال او در مقاطع مختلف تعدادی از فیزیکدانان برجسته ریاضی مانند نیکولا تسلا و ای.ای.کنلی را به عنوان دستیار خود به کار گرفت. ماهیت متناقض شخصیت نیرومند او، و همچنین عجیبوغریبهایی مانند توانایی او در هرجایی، به موقعیت افسانهای او کمک کرد. در زمانی که او در دهه 30 زندگی اش بود، گفته می شد ادیسون شناخته شده ترین آمریکایی در جهان بود. هنگامی که او درگذشت او را به عنوان مردی که بیش از هر فرد دیگری پایه و اساس انقلاب تکنولوژیکی و اجتماعی دنیای برق مدرن را پایه ریزی کرده بود مورد احترام و سوگواری قرار گرفت.